رضا زندگیرضا زندگی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
طاها زندگیطاها زندگی، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

مغز بادوم

اولین یلدای طاها گلی وسومین یلدای رضا جونی مصادف با شب اول ربیع الاول

سلام عزیزای دلم امسال به خاطر اینکه 30 آذر مصادف بود با 28 صفر یلدا رو با دو شب تاخیر 2 دی ماه جشن گرفتیم که شب اول ماه ربیع الاول باشه. این چندمین باره که دارم این پست و مینویسم ولی نمیدونم چرا مطلبم میپرن شما از یه طرف اجازه ندادین یه عکس درست درمون ازتون بگیرم نی نی وبلاگم  بماند ... خلاصه خاله جونیا با کلی دنگ وفنگ این سفره رو چیدم ماشالا شما دو تا وروجک اجازه نمیدین به بزرگی خودتون کم و کسریشو ببخشین اینم شام یلدای ما ماشالا شما دوتا وروجک مهلت ندادین یه عکس از میز کامل شام بگیرم ایشالا چهارشنبه قراره بریم باهم سفر برگشتم بقیه خاطراتو مینویسم   ...
4 دی 1393

خاطرات تابستان 93 باکلی تاخیر

سلام عزیزای دلم قربونتون بشم خلاصه بعد از یه مدت تونستم بیام خاطرات  سه ماه تابستونتونو بنویسم ببخشید یکم تنبلی کردم البته همشم تقصیر من نبود مقصر اصلی آقا رضا خان بودن که زدن لب تاب داغون کردن ودر کمال تعجب بعد از کلی دوندگی که یه آدم مطمئن و با کاربلد پیدا کردم متوجه شدیم  تنها قطعات سالم هارد و کیبورد بودن بازم جای شکرش باقی بود من دیگه نا امید از درست شدن یه لاشه ی لب تاب که خود آقای مهندسم کلی تعجب کردن که چه به روز این طفلی اومده گفتن میتونن درستش کنن واقعا دستشون درد نکنه حالا رضا کوچولو هزینشم بماند که چه به روز ما آوردی بالاخره بعد از یک ماه و اندی با کلی دوندگی فقط در حد کارهای معمولی درست شد که صد البته من باید به فک...
1 دی 1393

خاطرات آذر ماه 93

سلام جونه دلای عزیزم قربونتون برم اول بگم که طاها جونم یا بقول داداش رضا طاطا جونی 3 آذر برای اولین بار چهاردست و پا رفت و اون عکس بالا اولین باریه که طاطاجون کنار داداشش تو وسایل بازی شهربازی نشست قربون دوتاتون برم اولش که رفتیم طاطاحون خواب بودو قصد بیدار شدن نداشت منم که  با کلی دنگ وفنگ بیدارت کردم وای وقتی که بیدار شدی کلیییییییییی ذوق کردی تاریخ اولین شهربازی گلم دوشنبه 10آذر 93 مجتمع رنگین کمان این عکسای پایینم مربوط میشه به تاریخ چهارشنبه 19 آذر که با بابیی رفتیم برای نذری روز اربعین یه بع بعی خریدیم ورضا و باباجون چقد با این بع بعیای ناز بازی کردن خداروشکر گل پسریم شجاع بودو اصلا نترسید فقط اون وسط من بود...
29 آذر 1393

یک سالگی وبلاگمون مبارک

93/08/18                     _ 92/08/18 --------------------------- 01/00/00 یک سال با نی نی وبلاگ و ثبت خاطرات شیرین زندگی یک سالگی وبلاگمون مبارک ایشالا که همیشه لحطات زندگیتون شیرین و پر خاطره خوب عزیزای دلم سلام سلام صدتا سلام با هزاران بوسه امروز تصمیم گرفتم یه کوچولو مختصر توضیح بدم من همیشه واسه جشنات تو نی نی وبلاگ سرچ میکردم خیلی وقتا خاطرات وبلاگای دیگم میخوندم خیلی خوشم اومد یه شب با خودم فکر کردم آخه چرا من خاطرات عشقامو ثبت نکنم  و همین فکر باعث شد همون شب طی یک اقدام...
18 آبان 1393

خدایــــــــــــــــــا شکرت،6 محرم 93

طفل نخورده آب کمی در حرم بخواب/لالا گلم، عزیز دلم، اصغرم بخواب شرمنده ام که شیر ندارم، به سینه ام/ناخن مکش تو خاک مکن بر سرم بخواب خدا جون شکرت بابت تمام داده هات و نداداه هات قربون حکمتت برم خدا خدایا تمام بچه ها رو صحیح و سالم یر سایه پدر و مادراشون حفظ کن خودت مواظب عزیزای منم باش پارسال تو ظهر همچین روزی من و رضا زندگیم و مامانش و داداشش که هنوز تو شکم مامانش بود و خاله فاطمه جون (الان تو همین ساعت یه لحظه ی قشنگ تو زندگیم ثبت شد خدا دل یه نفرو شاد کرد  دل هممون  خیلی گرفته بود ولی ... خدایآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآا شکرت شکر ایشالابعدا که بزرگ شدین حتما بهتون میگم اینو گفتم همیشه یه چیزو یادم باشه)خو...
10 آبان 1393

دحوالارض

    اعمال شب و روز بیست‌ و پنجم ذی‌القعده «دحوالارض» روزی است که بنابر روایات، زمانی که تمام روی زمین را آب فرا گرفته بود، در این روز، نخستین خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و مطابق بعضی از روایات، نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد، خشک شد و سپس گسترش یافت، سرزمین «مکه» و به خصوص محل خانه «کعبه» بود، لذا مکه «ام القرا» یعنی مادر همه آبادی‌ها نام گرفت.  طبق روایتی از امام رضا (ع) بیست‌وپنجم ماه ذی‌القعده، روز «دحوالارض» است که برای این روز و شب ، اعمالی نقل شده که به شرح زیر است: الف)   در روایتی از امیر ...
29 شهريور 1393

تولد 2 سالگی رضا زندگی

سلام عزیزای دلم با لاخره بعد از یک ماه تونستم بیام خاطراتت تولدتو برات بنویسم الانم شما خواب تشریف دارین که من تونستم با خیال تقریبا راحت بایام خوب ا زکجا شروع کنم؟! آهان یادم اومد اول اینکه قرار بود امسال یه تولد بزرکتر از پارسال باتم جنگل برات بگیریم حتی کلبه هم سفارش دادیم کلی وسیله هم گرفتیم با گل فروش و فبلمبردار هم هماهنک کردیم اما وقتی رفتیم عروسی اونم برای اولین بار با دو تا فسقلی دیدیم نه امسال نمیشه شما دو تا وروجک ماشالا خیلی شیطونین ممکنه تو جمع شلوغ ادیت بشین پس موکولش کردیم به سه یا چهار سال دیگه که خودتونم از جشنتون لدت ببرین وتصمیم بران شد به دلیل علاقه ی زیاد شما از دو دو (ماشین)تولد امسالتونو با ت...
23 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مغز بادوم می باشد