رضا زندگیرضا زندگی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
طاها زندگیطاها زندگی، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

مغز بادوم

نتایج آزمونهای پایش دوتا وروجک

نتیجه آزمون رضا جون نتایج آزمون شما به شرح زیر است : برای مشاهده پیشنهادات ما بر روی آیتم ها کلیک نمایید ارتباطات کودک نوپایتان ازبودن باشما لذت می بردوخیلی سریع درحال یادگیری کلمات جدیدمی باشد.اوبابکارگیری زبانش اغلب اوقات به شمااجازه میدهدخواسته ها،نیازهاوافکارش رابشناسید.اومی تواند یک گفتگوی ساده راادامه دهدوممکن است باخودش صحبت کند یاوانمودکندکه گفتگویی بایک حیوان یا اسباب بازی دارد.اومی توانددستورهای ساده رادنبال کند وخواندن کتاب هارادوست دارد.اودوست داردیک کتاب رابه کرات بخواند! «من تحت نظرمی گیرم» درماشین یااتوبوس،شمامی توانیدبازی«من تحت نظرقرارمی دهم»راانجام دهید.شما می گویید،"من باچ...
11 تير 1393

آش نذری

سلام عزیزای دلم امروز سه شنبه 10تیر مصادف با سوم رمضان بالاخره موفق شدیم آش نذری طاها جونو درست کنیم وای که پقدر خوشمزه شده بود این آش ومادربزرگ جون برای سلامت بدنیا اومدن طاها جون نذر کرده بود وقتیم رضا گلی بدنیا اومد بازم آش نذر کرده بود دستش درد نکنه ولی عکسهای رضا الان در دسترس نیست ایشالا آش مکه رفتنتون یادم رفت عکس بگیرم این آخرین آش بود که بردین خونتون منم تند تند یه عکس گرفتم. امروز طاها جون کلی با مامانش بازی کرد و با قهقهه میخندید قربون خندت بشم مامانت با دستات ورزشت میداد خاله جونیا بمیرم مامانتون بعضی وقتها اینقدر خسته است که نشسنه خوابش میگیره تا میاد بخوابم یکی از شما دو تا وروجک بیدارش میکنید قدرشوووووووووووووووووو...
10 تير 1393

اولین عروسی

سلام عزیزای دلم جونم بکه رضا جون تا حالا دو تا عقد ونامزدی و خواستگاری در کارنامه ی درخشانش داره ولی تا حالا قسمت نشده بود عروسی بره که جمعه 6تیر 93 دو روز مونده به اول ماه مبارک رمضان با داداش جونشون تشریف بردن عروسی  در باغ تالار شب طلایی و خدارو شکر خیلی خوش گذشت بهتون رضا جون کلی بازی کردی من که از عروسی چیزی یادم نمیاد چونکه همش با رضا جون بیرون سالن بودیم تا آقا کوچولو به بازیشون برسن آخرای مراسمم آقا رضا برای احساس راحتی بیشتر لباسای راحتیشو تنش کرد و اما طاهی جون ماشالا آروم بودی و بیشتر مراسم خواب تشریف داشتین در آخر اضافه می کنم برای گرفتن همین 4 تا عکس کلی خواهش کردم از آقا رضا ...
10 تير 1393

بعد از یک ماه

سلام عزیزای دلم ببخشید ماشالا دوتاتون اینقدر وروجکین و شیطون که اجازه نمیدن بیام و پست جدید بذارم اول اینکه طاها جون اولین مسافرتشو رفت اول طاهی جون با خانواده ی ما همگی رفتیم همدان خونه ی خاله جون و دو روز بعد طاها و مامان و باباش رفتن یه مسافرت دیگه  به تهران خونه ی عمه و عموش واقوام پدری چون نمیتونستن دو تاتونو ببرن رضا جونی پیش ما موند . از اینجا بگم که روز دوشنبه93/3/12مصادف با تولد حضرت ابوالفضل ساعت 4 سفرمون شروع شد رضا جون کلی تو ماشین بازی کرد وطاها جونم که خواب بودی رضا گلی تو راه یه سگ خوشگل دید بهش گفتم به این میگن سگ،سگ میگه هاپ هاپ دیدم رضام حرف منو تکرار میکنه منم دیدم خوشش میاد گفتم گربه میگه میو میو بازم تکرار کر...
5 تير 1393

دوتا جوجه

الهی قربون این مدل خوابدنت بشم تنبل خان اینم طاها گلی در خواب ناز خاله قربون این چشات خاله فدای دوتاتون عزیزدلم رضا جون داداشتو خیلی دوس داری همش بوسش میکنی امروزم کلی بغلش کردی واغوشت گرفتیش زاها جون همش دوست داره باهاش حرف بزنی بعد برات میخنده و با اغه اغه و ها ها جوابتو میده فدای دوتاتون                               اینم شیطنتهای رضا جونی   ...
9 خرداد 1393

عشقهای خاله

قربونت بشم رضا جونم برگشته داداششو بوس کنه                              خاله فاطمه لباسم خوشمله؟                                  شهربازی آریا یکشنبه4/3/93                          ...
7 خرداد 1393

تقدیم به خاله رویا

                    ا این لباسای طاها جونه که آقا رضا تنش کرده ببین عزیزم بهت کوچیکه          این عکسها رو برای خاله رویای عزیز گذاشتم که به ما سر میزنن ممنون خاله جون ...
29 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مغز بادوم می باشد