تولد شیش سالگی روهام طاها
عروسک شیش ساله من سلام امروز تولد شیش سالگیته اما به خاطر به قول خودت یه چیز گرد شاخ شاخی وهشت ناک به اسم کرونا نشد برات جشن تتتتتتتتتتتتتووووووووولللللللللددددددددد بگیریم الان سه هفته که ندیدمت دلم براخودت وبه قول خودت داداج جونت تنگ شده بخاطر کرونا نمیتونیم همو ببینیم و بغل کنیم و ببوسیم چون این بیماری خیلی خطناکه همش میگید پس کی میای خونمون دیگه نمیدونید دلم طاقت نمیاره و اگر بیام باید کلی ببوسمتون وقتی پشت تلفن میگم اگر ببینمتون باید ببوسمتون طاها عروسکم میگه باباتو ببوس پرروی من دورت بگردم من این روزا نمیدونیکه چقدر شیرینی دورتون بگردم دیروز داشتم با داداش جونت حرف میزدم گفت با اون لحن و حرف زدنه قشنگش گفت خاله کرونا میره بعد میتونیم همو بغل کنیم همو بوس کنیم دورتو بگردم خاله جون چند ماه اول مهدت م مربیت بودم و توام که راحت و ریلکس نگم برات از کارای توی کلاست و شیطونیات اول اینکه میگی من سه تا اسم دارم اسمم رهام و طاها و داداش کوچولويه دوم اینکه میدونی خاله فاطمه دوس نداره جز فاطمه چیزی صذاش کنی بهش میگید فاطی خانم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ سوم بمن میگی مریم پریم دایی محمد و عمو مصطفی و عمو مهذی رم به ام صدا میکنید پرروها خیلییییییییییییییییییی حرف دارم که اینجا جا نداره براتون مینویسم فقط اومدم بگم که امروز چقذر دلم میخواست اونجا باشم و نشد خیلییییییییییییییییی دوستون دارم عزیز شیش ساله ی من تولدت مبارک عشق جانم