خاطرات آذر ماه 93
سلام جونه دلای عزیزم قربونتون برم اول بگم که طاها جونم یا بقول داداش رضا طاطا جونی 3 آذر برای اولین بار چهاردست و پا رفتو اون عکس بالا اولین باریه که طاطاجون کنار داداشش تو وسایل بازی شهربازی نشست قربون دوتاتون برم اولش که رفتیم طاطاحون خواب بودو قصد بیدار شدن نداشت منم که با کلی دنگ وفنگ بیدارت کردم وای وقتی که بیدار شدی کلیییییییییی ذوق کردی تاریخ اولین شهربازی گلم دوشنبه 10آذر 93 مجتمع رنگین کمان
این عکسای پایینم مربوط میشه به تاریخ چهارشنبه 19 آذر که با بابیی رفتیم برای نذری روز اربعین یه بع بعی خریدیم ورضا و باباجون چقد با این بع بعیای ناز بازی کردن خداروشکر گل پسریم شجاع بودو اصلا نترسید فقط اون وسط من بودم که از ترس نزدیک نشدم یه کم اونطرفترم فضای سبز بود که با رضا چون رفتیمو کلی دویدیم
اینم از قیمه نذری روز اربعین
اولین دندون بقول مامانتون اولین دندون کاذب طاها جون آخه یه چیز سفید کوچولو رو لثعات پیدا شد در تاریخ 26/9/93 وتاریخ 30/9/93 کاملا رو لثه ات مشخص شده که قراره بزودی در این مکان دوتا مروارید سفید رشد کنن دو تا دندونای پایینت قربونت برم
رضا گلی با ما(گاو) نازش
کفشابامساله گلم